کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان     نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : ترکیب بند    

زندگی با عاشـقی باشد صفـایش بیشتر            هر که عاشق شد خدا دارد هوایش بیشتر
دل که بی‌دلـدار شد دیگـر نـدارد آبـرو            شهرِ بی‌عاشق شود درد و بلایش بیشتر


عشق اصلا رزق را چندین برابر می‌کند            سائل عـاشق شود نان و نـوایش بیشتر
کعبۀ سیار یعنی قـلبِ هر کس که بُـوَد            آتش عـشق عـلـی و بـچـه‌هایش بیـشتر
بارها اثبات گشته دردهایش کمتر است            هر که شد یا مرتضی یا مرتضایش بیشتر

بـهـترین‌های جـهان، دلداده گان حـیدرند
آسـمـانـی‌هـا گـدای دودمــان حــیـدرنـد

این قبیله هر چه باشی سر به راهت می‌کنند            غم نخور از روسیاهی که نگاهت می‌کنند
هم در اینجا هم قیامت دستگیرت می‌شوند            کن غـلامی عـلی را پادشاهت می‌کـنند
پای این پرچم بمان اینها ثواب خویش را            روز محشر جانشین هر گناهت می‌کنند
هر چه می‌خواهی طلب کن از شهنشاه نجف            رو نزن بر غیر حیدر روسیاهت می‌کنند
مثل کعبه سینه چاک مرتضی باشی اگر            تا قیامت بر دو عالم قبله گاهت می‌کنند

این در و آن در نزن اصلا ندارد این زمین
تکیه گاهی مطمئن تر از امیرالمؤمنین

ذکر هر اعجاز علی و ذکر طوفان‌ها علی            نقـش سـربند تـمام مـرد مـیـدان‌ها علی
این که پیغمبر به سجده گفت علی، یعنی فقط            مهر تائید است بر سبحانَ سبحان‌ها علی
بر هـمه ادیـان بـنازد تا قـیامت دین ما            هست وقتی اولین مرد مسلـمان‌ها علی
مدعی‌های خلافـت قـرن‌ها قبل از شما            شد امیـرالمـؤمنـینِ کل دوران‌ها عـلـی
بس بُوَد در مدح و توصیفش همین یک افتخار            داشت مثل مصطفی گهواره جنبان‌ها علی

در صحابه کیست با احمد برادر جز علی
بود پرچم دست که، در روز خیبر جز علی

در غلامی‌ات خلاصه می‌شود آقا شدن            دشمنانت یک به یک محکوم بر رسوا شدن
تو همان هستی که ایمان بر وجودت داشتن            هست شرط لازم عیسی شدن، موسی شدن
عقل گم کرده به پیش معجزاتت دست و پا            وصف تو بالاتر از در فهم انسان جا شدن
قـل هـوالله احـد با تو مـجـسّـم می‌شـود            جز تو باشد کار که این قدر بی‌همتا شدن
آمدی اصلا در این دنیا به عشق فاطمه            لایق جـز تو نـباشد هـمسر زهـرا شدن

چه مقامی چه مقامی، شد جهان حیران تو
کیستی که فاطمه جان می‌کند قربان تو

مـور ناچـیزم پـناهـم ده سـلیـمان نجف            بی‌نظیرم کن علی جان مثل ایوان نجف
همدم ویران نشین‌ها، یک شبی بد بگذران            کـن مـرا آبــاد مـانـنـد بـیـابــان نـجـف
کاش بودم لایق آقا، می‌شدم همسایه‌ات            این جوان را پیر کرده درد هجران نجف
نیست این وادی اگر جنت، چرا فرموده‌اند            روح مومن بعد مردن هست مهمان نجف
شوق همسایگی‌ات هم صالح و هم هود را            مـثـل نـوح و آدم آورده بـیـابـان نجـف

مؤمنین را شیر میدان می‌کند این سرزمین
از نجـف آغـاز می‌گـردد قـیام اربعـین

ای عـلـی عـالـی اعـلا امـیر المـؤمنـین            حضرت حـلال مشکل‌ها امیرالمؤمنین
می‌شود ساعت به ساعت مشکل ما بیشتر            سیـدی انـظـر الـیـنـا یا امـیـرالمـؤمنین
ما گـرفـتاریم، ما درمـاندۀ درمـانـده‌ایم            ای پـنـاه بـی‌کـسی مـا امـیـر الـمـؤمنین
راه خانه هیچ، صاحب خانه را گم کرده‌ایم            الدخـیل، الغـوث ابـانـا یا امیرالمؤمنین
خسته هستیم از غروب جمعه‌های بی‌کسی            کن گـره از کار دنـیا وا امیرالـمؤمنین

چارۀ بیچارگی‌ها مهدی موعود توست
التـیـام درد دنیا مـهـدی موعـود توست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بـهـترین‌های جهان، دیوانگان حیدرند            آسـمـانی‌هـا گـدای دودمــان حـیـدرنـد

مدح و مرثیۀ امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

برای طوف نجف واژه‌ها قـطار شدند            به یمن مدح علی، جمله رستگار شدند

حـدیث مـنـزلـت بـوتـراب را گـفـتـنـد            به سوی خانه خـورشید رهسپار شدند


به صفحه صفحه نهج البلاغه بوسه زدند            شدند دُرّ نجـف، جـمله‌ای قصار شدند

زلال می‌گـذرد خـطـبۀ تـطـنـجـیـه‌اش            سـرودۀ لب مـیـثـم به روی دار شـدند

چه عـاشـقـانه میان حـریر سبـز غزل            برای هـدیه به حـوریـه‌اش نـثار شدند

رجز شدند و زره پوش یا علی گـفتند            بـرادر دم یـاهـوی ذوالـفــقــار شـدنـد

برای سـجـده به او قـبله بی‌قـرار شود
اگر که گوشه‌ای از فضلش آشکار شود

بهشت حجره‌ای از روضۀ منوّر اوست            سریر عرش خـدا بارگاه دیگر اوست

سلوک نوری خورشید در مدار علی‌است            غـبـار راهِ قـدم‌هـای ذره‌پـرور اوست

به وصلـه‌های عـبـایش دخـیل می‌بندد            فلک که خادم حلقه به گوش قنبر اوست

نسیم صبح نجف که جهان به او زنده است            شـمیـم روح فـزای تن مـعـطر اوست

همان کسی که پیمبر به آیه آیه خویش            به افـتخار بگـوید عـلی بـرادر اوست

کسی که صورت ملکـیۀ خداوند است            ملـیکـۀ هـمه کـائـنـات هـمـسر اوست

تـرّنـم لب سـاقی است دم به دم زهـرا            رواق قلب عـلی بارگـاه کـوثر اوست

علی همان که به اشراق عرش تابیده است
وجـود او سـنـد مـسـتـدلّ توحـید است

علی که آیۀ قهر است برق شمشیرش            علی که سورۀ حشر است صور تکبیرش

دل تمـامی ما قـلعـه‌ای که او بی‌جنگ            به غـمزۀ نگهی کرده است تسخیرش

علی که آیۀ نور است خط به خط وصفش            عـلی که نقـطه با بوده است تفـسیرش

علی که نسخۀ لاهوت نام دیگر اوست            منـزّه است از آن که کـنـیم تـعـبـیرش

هـمـان که آیـنـه‌ها می‌شوند دلـتـنگـش            میان قـاب دل فـاطمه است تصویرش

چه کـرده از دل فـولاد تـاک می‌روید            وجود آهن بی‌جان شده نـمک گـیرش

علی علی غـزل دانه‌های تسبیح است
زیارت نجـفـش حاجت مـفـاتـیح است

شـبـیـه ذات خــدا آفــریـده شـد ذاتـش            عـروج کـرده نـبـی تا کـند مـلاقـاتـش

میان خـلـق خـدا آن کـسی پـیـمـبر شد            که بـوده نـاد عـلـی نـغـمـۀ مـنـاجـاتش

کسی که هم سخـنش بود، شد کـلیم الله            کسی که بود نجف سرزمین میـقـاتش

خراب کوثر او سلـسـبـیل و تسنـیـم‌اند            فـرشـته‌ها همه مخـمور در خـراباتش

تـبـسـمـش غـزل آفـریـنـش نـور است            علی‌ست نور خدا، فاطمه است مشکاتش

نزول وحی خدا رشحه‌ای ز نور علی‌ست            که مـدح کـرده عـلـی را تـمـام آیـاتش

شده است مرکب طفلی یتـیم در بازی            کسی که می‌گذرد فوق عرش اوقاتش

شـنـاسـنـامـۀ او روح قل هـو الله است
به غیر راه علی هر چه هست بیراهه است

می طهور ضریحش شده به جان جاری            عـلـی عـلـی شده در بـاده اذان جاری

دلـیـل مـسـتی ما از حلالـزادگی است            علی علی شده در شیر مادران جاری

نـجـات بـخـش تــمـامی انـبـیـا او بـود            شبیه کشتی نوح است در زمان جاری

هــمـیـشـه نــغــمــه یـا لا الـه الا هــو            کـنار نـام عـلی بوده بر زبـان جـاری

خروش کرده دم لافـتای روح الامیـن            شده است در نفس هفت آسمان جاری

همیشه عطر علی جاری است در تاریخ            زلال فضل علی هست همچنان جاری

حدیث غـربت او را یتـیـم‌ها خـوانـدند            شده است در غزل مادری جوان جاری

طناب در وسط کوچه شرمسارش کرد
شکست قامت حوریه، داغدارش کرد

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عـلـمـا مـوقـع تـدریـس عـلـی می‌گویند           زحل و زهره و بِرجیس علی می‌گویند

صالح و یوشع و جرجیس علی می‌گویند           تا نخ و سـوزن ادریس عـلی می‌گـویند


دائم از هر طرف عرش خبر می‌شنوم

«ها عـلیٌ بـشرٌ کـیف بشر» می‌شـنوم

یوسف از دست زلیخا به علی بُرد پناه           نـوح با دیـدن دریـا به عـلـی بُـرد پـناه

هر نفس حضرت عیسی به علی بُرد پناه           دل در سوخت و زهرا به علی بُرد پناه

هیچ کس در طلب میکده سردرگم نیست

به خدا میکده‌ای غیر علی در خم نیست

«عین»تو هست به معنای عُلو درجات           «لام» تو هست همان لام سلام و صلوات

«یاء» تو یاء حسین است که بین دو صلات           می‌کـشاند دل غـمگین مرا سمت فرات

سند غـربت تو خـون حسین است علی

راز حـقـانـیـتت در ثـقـلـین است عـلـی

زخم شمشیر غمت بر سر عالم خورده           وای بر آنکه دلش را به عـلی نـسپرده

متواری شده از وحشت و در دم مرده           هر که از تیغ دو دم جان به سلامت برده

هر که از شیـوۀ جـنگاوری‌ات شد آگاه

گـفـت:«لا حــول ولا قــوة الا بــا لله»

در کویری که به دریای کرم نزدیک است           عاشقت هستم وقلبم به حرم نزدیک است

نجف اینجاست! فقط چند قدم نزدیک است           کفر وایمان من امروز به هم نزدیک است

در مـقـامـت دهـنـم بـسـته بـمـاند بهـتر

عـشـق آهـسـته و پـیـوسـته بمـاند بهتر

نخل‌ها اشک تو را زیر نظـر داشته‌اند           رودها از جـریـان تـو خـبـر داشـتـه‌اند

بـادها پـرده ز اسـرار تـو بـرداشـتـه‌اند           خـاک‌ها چـشم به دسـتان پـدر داشته‌اند

ابـرها با کـرمت مـایۀ رحـمت شـده‌اند

فقـرا در حرمت صاحب مُکنت شده‌اند

شمّه‌ای هست ز اوصاف تو حیدر بودن           لا فـتـایی شـدن و سـاقـی کـوثـر بـودن

فـاتـح یـک تـنـۀ قــلـعـۀ خـیــبـر بـودن           بـا پـیـمــبـر هـمـۀ عـمـر بـرادر بـودن

نفـسـت عـطر نـفـس‌هـای مـحـمـد دارد

بـردن نــام تـو شـیـریـنـی بـی‌حـد دارد

گــذر مــاه بـه تــاریـکـی چــاه افـتــاده           باز از اشک غمت چشمه به راه افتاده

مـنکـر تو که به این روز سـیـاه افـتاده           در نـمـاز شب خـود هم به گـناه افـتاده

زندگی بی‌عـلی اصلا چه صفایی دارد

«مطرب عشق عجب ساز ونوایی دارد»

نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم           متـفـرق شده بـودیـم که یکـدست شـدیم

عاشق هر که به یاران تو پیوست شدیم           تا ز پیمانۀ «اکـملت لکـم» مست شدیم

عطر«اتممت علیکم» همه جا را پُر کرد

نان بد گـوی بد اندیش تو را آجـر کرد

اولین مرحلۀ عشق پـریشان شدن است           اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است

صاحب دائمی ملک سلیمان شدن است           زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است

در شـب قـدر به آوای جـلـی می‌گـویـد

به عـلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـی می‌گـویـد

خواب دیدم که کسی گفت چنین شعر بخوان           بادل سوخـته آرام وحزین شعر بخوان

به نمایندگی از اهل زمین شعر بخوان           بر هـمین پلۀ اول بنـشـین شعـر بخوان

چه قشنگ است شبی غرق تماشا بودن!

«شهریار» غـزل حضرت مولا بودن

: امتیاز

مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مسمط

می‌گذرد روز و شب، زندگی‌ام با علی           بـنـدۀ یـا هــو شـدم، بـنـدۀ مــولا عـلـی

عرش خدا كرده است، شهر نجف را علی           فاضل و افضل علی، عالی و اعلی علی


جان عـلی فـاطـمه، هـستی زهـرا علی‌

بـنـدۀ بـنـده نـواز، خــاكـی بـالا نـشـیـن           وصـلـۀ نـعـلـین او، نـقـطۀ ثـقـلِ زمـین

مـالک روز جـزا، حـاكـم فـی یـوم دین           موقع طوفان كه شد، گفت خـدا اینچنین

نوح! پـریشان نبـاش، زود بگو یا علی

ای دل اگرعـاشـقی، در پی دلـدار باش           پـشـت درِ خــانـۀ، حــیـدر کــرار بـاش

جـان بـده پـای عـلی، مـیـثم تـمـار باش           خسته نشو در بزن، عاشق این کار باش

دل بکـن و دل بـبـر، از هـمه الا عـلی

دست گدا خالی و، دست كریمان طلاست           بر سر خوان علی، روزی مهمان طلاست

در نجف مرتضی، قطرۀ باران طلاست           شكر خدا بر سرم، سایۀ ایوانْ طلاست

عـزّت امـروز عـلی، عزّت فردا عـلی

سـاقی كـوثـر عـلی، نَفْـسِ پیـمـبر علی           زینت مـنـبر عـلی، فـاتـح خـیـبـر عـلی

از همه بهتر علی، ظاهر و مظهر علی           یا علی حـیدر علی، یا عـلی حیدر علی

شیعۀ حـیـدر بگو، یكـصد و ده تا عـلی

چشم علی روشن است، تا قمرش فاطمه است           شكر خدا می‌كند، دور و برش فاطمه است

پشت نكرده به جنگ، پشت سرش فاطمه است           كِیْ به زمین می‌خورد، تا سپرش فاطمه است

فاطمه وقتی كه رفت، شد تك و تنها علی

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

توان بخشیده ذکرت هر مریض ناتوان را هم           زبان درد دل دادی زبان بی‌زبان را هم

گواهی داده رد الشمس تکوین است در مشتت           برای چهار رکعت می‌زنی برهم زمان را هم


برایت سوخـتم خاکـستر من آبرویم شد           به زیر دین خود آورده‌ام آتش فشان را هم

ضرر اینست که در پای عشقت بی‌ضرر باشم           سراسر سود خالص کرده‌ای حتی زیان را هم

برای ایـلـیا انجـیل افـتادست بر سجـده           چگونه بنده خود کرده‌ای نصرانیان را هم

من از سلمان سیصد ساله فهمیدم جوانی را           که پیر عشق می‌سازد ولایت هر جوان را هم

عجب خیریه‌ای داری به روی شانه‌ات مولا           شریک کار خیرت کرده‌ای خرما و نان را هم

مؤذّن بی‌علی تکبیر نه تکـفیر می‌گوید           همیشه نام تو توحید می‌بخشد اذان را هم

نجف آمد به میدان کعبه هم مایل بسویش شد           نشانی داده‌ای با قبه‌ات سنگ نشان را هم

تو دستت بر سر هرکس که آمد سقف امنی شد           به سلطانی رساندی قنبر بی‌خانمان راهم

صبوری پای صبرت زانوی شاگردی‌اش را زد           گلویت نرم کرده از خجالت استخوان را هم

همینکه رفت زهرا زود پیرت کرد هجرانش           به سوگ این خزان آورده‌ای عمری خزان را هم

: امتیاز

مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عشق یعنی تا نَفَس باقی‌ست مثل شهریار            روز وشب نام علی را می‌برم با افتخار
گفته در وصفِ شکوهِ او خود پروردگار            لا فتی الا عـلی لا سـیف الا ذوالفـقـار


در تمام زندگی حِصن حصینم حیدر است
دلخوشم تنها امیرالمؤمنینم حیدر است

شاه هم بودی، گـدای حیدر کرار باش            عبد بی‌چون و چرای حیدر کرار باش
تـا ابـد زیـر لـوای حـیـدر کـرار بـاش            هر که هستی خاک پای حیدر کرار باش

جان سپردن در حرم رویای هر سینه زن است
سجده بر ایوان طلایش کار هر روزِ من است

عشق او عمری‌ست مرز بین حق و باطل است            در حقیقت دین ما با حُبّ حیدر کامل است
بی‌گمان جبریل هم وقت رکوعش سائل است            کعبه هم با آن شکوهش سوی حیدر مایل است

عاجزم از درک نامش فوق باورها علی‌ست
در صف محشر جلودار پیمبرها علی‌ست

: امتیاز

مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : عادل حسین قربان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

برای دفعِ هر محنت، امامِ اولین کافی‌ست           مخواه از غیرِ او چیزی، امیرالمؤمنین کافی‌ست

نترس از جورِ این دنیا، نترس از حولِ آن دنیا           به حقانیتِ مولا، اگر داری یقین، کافی‌ست


بگو اصحابِ باطل را، بگو ابنای شیطان را:           فقط حیدر، اگر باشد، نبی را جانشین، کافی‌ست

ولای شاهِ مردان را، میانِ قلبِ خود بنشان!           برای دوری از آتش، همین باور، همین کافی‌ست

قناعت را بیا بنگر، شده حاکم، امامی که           میانِ سفره، ایشان را، کمی نانِ جوین کافی‌ست

خوشا بر خاکِ این دنیا، که خورشیدی چنین دارد           همین که شمسِ روی او، بتابد بر زمین کافی‌ست

: امتیاز

مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محمد مهدی حیدری نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نه تنها از ولای او صیانت می‌کند قرآن            که بدخواهان حیدر را ملامت می‌کند قرآن

از آن قاری قرآنی که گشته منکر حیدر            قیامت نزد پیغمبر شکایت می‌کند قرآن


اگر با دیده دل بنگری دارد به هر جزء‌اش            به آقای نجف عرض ارادت می‌کند قرآن

برای مدح او ربّ دو عالم شعر می‌گوید            رشادت‌های حیدر را روایت می‌کند قرآن

به هر آیه به هر سوره مسلمانان عالم را            به سمت خانه‌ مولا هدایت می‌کند قرآن

برای گفتن از او هر قلم لایق نشد حتی            ادب در مدح مولا را رعایت می‌کند قرآن

خود پروردگار الله اکبر گوید آنگه که            علی با صوت زیبایش تلاوت می‌کند قرآن

سلام حق بر آن کس که به راه حق هدایت شد            اگر در راه مولایی سلامت می‌کند قرآن

: امتیاز

مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : وحید عظیم پور نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

سری درآسمانِ هفت و پایی در زمین دارد           علی دست نوازش بر سر دنیا و دین دارد

هزار و چند سالِ نوح، یا ملک سلیمانی           امیرِدل نیازی نه به آن و نه به این دارد


به دستی می‌کُشد، دستی قتیلش زنده می‌گردد           مگر عیسی و عزرائیل زیر آستین دارد؟

عبادت را ز شمشیر علی باید بیاموزی           که از بس سر فرود آورده پیشانیش چین دارد

به جهل عبدود ایراد وارد نیست آن ملعون           نمی‌دانست شمشیر علی را در کمین دارد

چشیدم طعم حیدر را ز حُبِّ بر پسرهایش           درخت قل هوالله احد زیتون و تین دارد

دودو تا چـارتا کردم تـولا را و دانـستم           کسی که حُبّ مولا در نمازش هست دین دارد

قتیل شهر عشق از کوچۀ قبرش نمی‌ترسد           خیالش راحت است آنجا امیرالمؤمنین دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

به جهل عبدود ایراد وارد نیست بیچاره           نمی‌دانست شمشیر علی را در کمین دارد

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و فتح خیبر با دست الهی او

شاعر : حمزه محمدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عـلی شبیه کسی نیست جز خـداوندش            همان خدا که نبوده‌ست و نیست مانندش

کسی که حبل خدا بوده، هست و خواهد بود            کسی که هر چه شود با خداست پیوندش


کسی که قـبله‌نما رو به او توقـف کرد            کسی که «فزت ‌و ‌رب‌العلی‌ست» سوگندش

تمام هستی عالم به روی دوش علی‌ست            مـدار چـرخـش افـلاک نیـز سربـندش

مـیان معـرکه هرگـز ندیـد چـشم کسی            که ذوالفـقـار کـند تکـیه بر کـمربندش

خدا به دست علی نه، به «دست خود» روزی            دری که مـانـع اسـلام بـود را کـنـدش

»جمال وجه خدا واحد است» این یعنی:            علی‌ست اخم خدا و عـلی‌ست لبخندش

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و فتح خیبر با دست الهی او

شاعر : عماد بهرامی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

گـره کـور که در کار پـیـمـبـر افـتاد            باز هم قـرعه به نام یل صفـدر افتاد

وقتی از دور در قـلعه تجلّی می‌کرد            یاد آن دست یـدالـلـهـی حـیـدر افـتـاد


با خودش گفت که این کار فقط کار علی‌ست            ناگهان دلهره از سیـنۀ مضطـر افتاد

مثل خواری شد و در چشم فراری‌ها رفت            تا عـلـم دست عـلـمـدار پـیـمبر افـتاد

طرف قلعه که می‌رفت خدا پشتش بود            جـبـرئیل آمد و زیر قـدمـش پر افتاد

مرحب آمد که شود سدّ ره خیر ولی            «هٰا علیٌ بَـشرٌ کیفَ بَشر» شر افتاد

تیغ ابروی علی خم شد و مرحب جان داد            ده قدم مانده به شمشیر دو سر، سر افتاد

با خدا رفت و دم « نَصرُ مِنَ اللّٰه» گرفت            سورۀ فـتـح به جـان در خـیـبـر افتاد

موقع کندن در بود که « یازهرا» گفت            ناگهان ترس عجـیبی به دل در افتاد

صاحب روز جزا داشت قیامت می‌کرد            حَسَبُ الاَمرِ علی پرده ز محشر افتاد

چاره‌ای جز به درک رفتن و تسلیم نداشت            هرکه با خـشـم الـهـی عـلـی در افتاد

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : ترکیب بند

با جامِ نامِ خود دهانم را شراب‌آلودْ کن            در «عین و لام و یا» الفبای مرا محدود کن
یک‌دم اگر دَم مرتضی و بازدم حیدر نشد            با دستِ خود راهِ نفس‌های مرا مسدود کن


هر شب طوافت می‌کنم؛ پروانه‌وار اسپند‌وار            هر شب مرا دورِ سرِ شمعِ خیالت دود کن
از آسمان انداختم خود را به شوقِ دیدنت            این قطره را تا مرزِ دریایت سوار رود کن
درگیر کن بود و نبودم را به بودن پای تو            آنی اگر فعـلم نبـودن شد مرا نابـود کن

تو عرش اعلا من زمین، مدحت چه ساده گفته‌ام
مثل مـناره اشـهـدم را ایـسـتاده گـفـته‌ام

ای کاش، جبرائیل با صد مثنوی نازل شود            تا ذرّه ای از مدحِ مولایم علی کامل شود
هر شاعری که دفترش خالی‌ست، از نام علی            هذیان‌سرایی می‌کند؛ حتی اگر دِعبل شود
یک ذره بغضِ قنبرت هم در دلی باشد اگر            کافی‌ست، تا هر چه عبادت می‌کند باطل شود
بـاید بـیـامـوزد الـفـبـای گـدایـان تـو را            هر کس که می‌خواهد بیاید در حرم سائل شود
باید دهان را پاک، با خاکِ کفِ پایت کنم            آنقدر، اشکم را بنوشم تا گِلِ من دل شود

دورم؛ زمین تا آسمان از دستِ عالم‌گیرِ تو
باید دخـیلـم را ببـنـدم بر دَمِ شمـشیرِ تو

نامت گره می‌خورد، در جنگاوری با ذوالفقار            دم «یاعلی» می‌شد مسیحِ بازدم «یاذوالفقار«
هر تشنۀ دستِ نوازش آمد و سیراب شد            از دست‌های چاه‌آلودِ تو؛ حتی ذوالفقار
از بس نمی‌شد گفت از تو از دَم شمشیر تو            گـفـتیم، هـذا حـیدر کرار، هذا ذوالفـقار
گفتیم، بعد از « قل‌هوالله‌احد » این آیه را            قُلْ لَا فَـتَی اِلّا عَلِی لَا سَیفْ اِلّا ذُوالفَقار
نامِ مـرا بنـویـس، پـای دفـترِ قـربـانـیان            دستی بکش بر گردنم؛ بنویس، امضا ذوالفقار

ذبحِ منایت کن مرا؛ هر چند، قابل نیستم
وقتی که مالک می‌شود قربانِ تو؛ من کیستم؟!

من چیستم؟! خاری نشسته در گلستان نجف            یک سنگ‌ریزه زیر کوهی در بیابان نجف
من چیستم؟! شاید غباری روی بالِ بادها            ای کاش، بنشینم به کاشی‌های ایوان نجف
من چیستم؟! بذری که دور افتاده از دستِ کویر            با التـماس افتاده‌ روی پای باران نجف
من چیستم؟! کفری که پنهان بود، پشتِ دین خود            سلمان به من آموخت، تا باشم مسلمان نجف
من چیستم من کیستم؟! در حدّ گفتن نیستم            حـتی به لب‌های غـلامانِ غلامان نجف

جلد توأم؛ افتاده‌ام از بام، دستم را بگیر
بابای دنـیا؛ یا ابا لایـتام، دستم را بگیر !

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ به هیچ عنوان شایسته نسیت امام خویش را « شراب، باده یا خم می» خطاب کنیم و این عبارات دون شأن اهل بیت است

غسلِ شهادت کردم از بس مدحِ باده گفته‌ام            مثل مـناره اشـهـدم را ایـسـتاده گـفـته‌ام

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای کاش، جبرائیل با صد مثنوی نازل شود            تا بیتی از مدحِ عبایت لااقل کامل شود

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

روی خاک افتاده بودم، نردبان می‌خواستم            هم زمین می‌خواستم هم آسمان می‌خواستم

گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک            این دو را یک عمر یک خط در میان می‌خواستم


اشـهـد أَنَّ عـلی تا گـفـت در گـوشم پـدر            گریه کردم، جای لا لایی اذان می‌خواستم

بر زمین می‌خوردم و با یا علی پا می‌شدم            لحظۀ بر خاستن از او توان می‌خواستم

آن یـتـیـم کـوفـی‌ام که از زمان کـودکی            از سر این سفره تنها آب ونان می‌خواستم

عشق او از هر دوعالم بی‌نیازم کرد و حیف            آنچه را خود داشتم از دیگران می‌خواستم

خوشبحال من که از آغاز شعر وشاعری            از زلال اشک او طبع روان می‌خواستم

پُــر تـوقـع نـیـسـتـم اما نـمـی‌دانـم چــرا            برترین گنج خدا را در جهان می‌خواستم

شک ندارم حاصلی غیر از پشیمانی نداشت            هر که را غیر از امیرمومنان می‌خواستم

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمود حبیبی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

عمری‌ست گفته‌ایم به عشق تو یا علی:            یا مَـظـهرَ العَـجـائِبُ یـا مـرتضی عـلی

من کیستم که بر سر خوانت بخوانی‌ام؟            شاهان عـالـم‌اند به خـوانت گـدا، عـلـی


در راه عشق، غیر علی در میانه نیست            از ابـتـدا عـلـی‌سـت و تـا انـتـهـا عـلـی

با مـهـرش از عـدم به وجـود آمـدیم ما            یـعـنی که هـست رمـز فـنا و بـقـا علی

چون خیر و شر رقم به یدالله می‌خورد            حُسن‌القضاست از پس سوءُ القضا علی

در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند!            وقتی که هست بر همه مشکل‌گشا علی

عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است            خـلـقی غـریـبـه‌اند و فـقـط آشـنـا عـلـی

خیبرگشا علی‌ست علی، ای خوشا علی!            مرحب‌فِکَن علی‌ست علی، مرحبا علی!

دل می‌بـرد به غـمزه، ز خـیل دلاوران            وقـتی زنـد به خـوانِ دلـیری صلا علی

در گـویـش مـلائـکـه تـغـیـیـر مـی‌کـنـد            حَیِّ عَـلَی اَلصَلاة، به حَـیِّ عَـلَی عـلـی

می‌ایـسـتـند خـیل ملائک به حـرمـتـش            هرچـند می‌نـشـسـت روی بـوریـا علی

ارض و سما به دور علی چرخ می‌زنند            فرمانـبر است عـالم و فـرمان‌روا عـلی

هرچند ناخنش به فلک سر به سر رود            بـا کـودکـی یـتـیـم رود پـا بـه پـا عـلـی

از یُمن طـلعـتـش همه را عفـو می‌کنند            آیـد اگـر به جـلـوه به روز جـزا عـلـی

هرگز نـبـوده است جـدا از عـلی، خـدا            هرگز نبـوده است جـدا از خـدا، عـلـی

مشعـر عـلی و کعـبه عـلی و مـنا عـلی            زمزم عـلی و مروه عـلی و صفا عـلی

حـیـدر، ابـاالحـسن، اسـدالله، مـرتـضی            صـفـدر، ابـوتـراب، ولی، ایـلـیـا، عـلی

نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی            سـرّ ظـهـور یـک به یـک انـبـیـا عـلـی

او را شناخت شام عروجش نبی که دید            صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی

آن شب که فاصله دو کـمان بود تا خدا            خود را رسول گرم سخن یافت با علی

چون روز روشن است پس از لیلةالمبیت            تـنها یکـی‌ست با نـبـی اهـل وفـا؛ عـلی

در کوچه شد ز جور، قدش گر دو تا علی            در خانه بود مِهـر بـتـولش عـصا عـلی

چشم خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟            کز گَـرد چـادرش بـکـشـد تـوتـیـا عـلی

شیر خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟            کز غـم به حِـرز او بـبـرد الـتـجـا علی

وجه خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟            کز عـالـمی کـند به رخـش اکـتـفا عـلی

می‌خواستم که مدح عـلی سر کنم، ولی            تا خـاک پـای فـاطـمه شد رَهـنما عـلی

من اَلکَـنـم ز مـدحت خـاتـون عـالـمـین            وقتی که گـفـته حضرت او را ثـنا علی

گوید مگر مـدیح عـلی، شخـص فاطمه            گوید مـگـر مـدیحـۀ خـیـرالـنـسا، عـلی

شـادم که جـز ولای تو و مهـر فـاطـمه            چیزی نـمانـده از همه دنـیا مرا، عـلی!

عمری‌ست گـفته‌ایم فقط « یا علی مدد«            آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی!

: امتیاز

مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : فاضل نظری نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است           همان‌قدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است

قلندرها و درویشان و حق‌گویان و عیّاران!           من از راهی خبر دارم که ذکرش قل‌هوالله است


ندارم آرزویی جز مقام عشق ورزیدن           که از دل آخرین حُبّی که بیرون می‌شود، جاه است

سکوتی سایه افکنده‌ست همچون ابر بر صحرا           شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است

کسی با چـاه راز رنج خود را باز می‌گوید           چه تسبیحی‌ست این؟! آه است، این آه است، این آه است

نمی‌خوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست           که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است

به سویش بس‌که مردم چون گدا دست طلب دارند           جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است

به سلطان جهان، شاه عرب گفتند و عیبی نیست           به هرتقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی ساعتچی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای امـانت‌دار اسـرار الـهـی مـرتـضی            ای که مخلوقات عالم را پناهی مرتضی

علت پیـروزی بدر و حنین و خـیـبری            قـوّت قـلب نبی قـلب سـپاهی مـرتضی


باور شیعه همین است و جز این هم باطل است            تو منزّه هستی از هر اشتباهی مرتضی

بی‌تـولای تو در گـمـراهی محـضیم ما            شیعیان را دور کن از هر گناهی مرتضی

ادخـلـوهـا بـسـلامِ ذلـک یــوم الـخـلـود            جنّت الفردوس را تو شاه‌راهی مرتضی

شک ندارم که مع الحقی و بر حق یاعلی            دشمنت حتّی به تو داده گواهی مرتضی

در نجف می‌گیرد آرامش قلوب مومنین            نیست بهتر از حریمت بارگاهی مرتضی

چهارده قرن است داری رزق ما را می‌دهی            ما گـدایان شمائـیم و تو شاهی مرتضی

دست خالی آمدیم و بر تو تکیه کرده‌ایم            ای که هر درمانده‌ای را تکیه‌گاهی مرتضی

مطلع‌الانوار عالـم مظهر شمس و قـمر            نورباران کن جهان را با نگاهی مرتضی

حضرت خورشید پرور با تو خوش‌بختیم ما            دورمان کن دورمان کن از تباهی مرتضی

: امتیاز

مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مثنوی

عـلی دین را امام راستـین است            علی دست خـدا در آستـین است

عـلـی یعـنی چـراغ اهل بـیـنـش            عــلـی یـعــنـی پـنــاه آفــریـنـش


عــلــی آئــیــنــۀ آئــیــن اســـلام            عـلـی یـعـنـی تـمـام دیـن اسـلام

علی میزان، علی ایمان، علی حق            عـلی سر تا قـدم تـوحـید مـطـلق

علی مولود کعبه رکن دین است            عـلـی آئـیـنـۀ حـق الیـقـیـن است

علی در مـلک هـستی ناخدا بود            علی پیـش از خلائق با خـدا بود

علی حمد و علی ذکر و علی دم            علی حجر و حطیم و بیت و زمزم

علی حج و صلاة است و صیام است            علی رکن و قعود است و قیام است

علی در یاری حق ترک جان گفت            علی در بستر خـتم رسل خـفـت

علی دین است و قرآن است و احمد            عـلـی یـعـنی عـلـی یعنی محـمد

ولـی‌الله اعـظـم رکـن دیـن است            اولـوالامـر تـمام مسـلـمـین است

که قرآن می‌کند وصف خضوعش            زخاتم بخـشی و حال رکـوعـش

هـزاران سـلـسـلـه آوارۀ اوسـت            حـدیث مـنـزلت در بـارۀ اوست

گُـهـر از سِـلـمُک سِـلـمِی فـشانم            حـدیث لَحـمُـکَ لَحـمِـی بـخـوانم

عدم بود و عـدم بود و عـدم بود            که حـیدر با محـمد هـم قـدم بـود

: امتیاز

مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

یاٰ مَنْ اَرْجـوُهُ لِکـُلِّ خَـیر؛ معـنا می‌شود            یا عـلی می‌گویم و خیرات پیدا می‌شود
با تو باشم بابِ خوبی و کرم واٰ می‌شود            شامـلِ حـالم دعـایِ نابِ زهـرا می‌شود


هر ورق از زندگی هر برگِ تقویمَم علی‌ست
شورِ شیرینِ تولّد ذکرِ ترحیمَم علی‌ست

دَم به‌دم دَم می‌زنم از عشقِ آقای العرب            با اَدب باید صـدا زد نـامِ سـلـطانِ ادب
سینه چاکش کعبه شد اما نگو یا لَلْعَجب            فاطمه از عشقِ مولایم علی می‌کرد تب

جانِ حق جانانِ زهرا روحِ پیغمبر علی‌ست
تا ابد تنها امیرالمؤمنین حیدر علی‌ست

افـتـخارِ مجـتـبی و اعـتـبـارِ کـربلاست            یا علی نجوایِ خاکی‌ها نوایِ ماسِواست
مرتضی در عرشِ حق فرماندۀ کُلِّ قواست            جایِ پایش پیشِ خالق رویِ چشمِ اَبرهاست

ذکرِ اسرافیل و جبرائیل و راحیلم علی‌ست
مخزن الأسرار؛ راز و رمزِ تکمیلم علی‌ست

با صفا کرده خـدا با تو شبِ معـراج را            در رکوعت می‌رسانی روزیِ محتاج را
چشم و اَبرویِ تو معنا می‌کند تاراج را            کَنده‌ای دربِ دژِ یک قومِ هاج و واج را

آن که کاخِ دشمنِ دین را کند ویران علی‌ست
دشمنِ ظالم، پناه و یارِ مظلومان علی‌ست

نامِ تو ذکرِ سپاهِ شیعه در جنگ و مَصاف            نامِ تو نجوایِ حُجّاج است هنگامِ طواف
نامِ تو دورم کند از هر خطا و اِنحراف            نامِ تو تسبیحِ من در روزهایِ اِعتکاف

آن مناجاتی که یزدان دوست دارد یا علی‌ست
کعبه حیدر؛ ندبه حیدر؛ دین و قرآن با علی‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ فراموش نکنیم که امیرالمؤمنین قتال العرب نبودند بلکه کشنده کافران و مشکران بودند!! به عبارت صحیح تر این کلام یکی از توطئه ها و دشمنی های بنی امیه و هواداران آنان به امیرالمومنین علی علیه السلام می باشد. آنان برای اینکه نام و مقام و منزلت امیرالمومنین علیه السلام را میان مردم خراب کنند و کینه مردم عوام و جاهلان را به ایشان شعله ور سازند دست به یک اقدام ناجوانمردانه دیگر زدند و همه جا برای پیشبرد اهداف شوم خود از حضرت، به نام قتال العرب نام می بردند.

دَم به‌دم دَم می‌زنم از عشقِ قَتّٰالُ العرب            با اَدب باید صـدا زد نـامِ سـلـطانِ ادب.

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

کیست علی؟ کیست کیست؟ سرّ مگوی خدا            آن‌که هیاهوی اوست، معنی هـوی خدا

دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا            داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا


نـور به او مـتکی، خلق به او زنده بود

عـالـم و آدم نـبـود، او به خـدا بنـده بود

ارض و سماوات را در همگان یک علی‌ست            هم به مکان یک علی، هم به زمان یک علی‌ست

هم به جهان یک علی، هم به جنان یک علی‌ست            بلکه خداوند را در دو جهان یک علی‌ست

قادر منان یکی‌ست، خالق داور یکی‌ست

بعد خداوندگار، احمد و حیدر یکی‌ست

حاصل لوح و قـلم، نام عـلی بود و بود            نقـش وجود و عدم، نام علی بود و بود

بعـد خـدا دم به دم، نام عـلی بود و بود            ذکـر خـداونـد هم نـام عـلـی بود و بـود

مدح عـلـی هم هـمان مـدح محـمّـد بـوَد

احـمـد حـیـدر بـود حــیـدر احـمـد بُــوَد

عـلی به نص صریح، نفـس پیـمـبر بود            عــلـی کـنـار نـبـی، سـاقـی کـوثـر بـود

عـلـی تـمـام نـمـاز، نه بـلـکه برتـر بود            نـماز بـی‌مـهـر او، یـقـین که ابـتر بـود

عبد مؤید علی‌ست، جمال سرمد علی‌ست

نه، جان پیغمبر است، تمام احمد علی‌ست

این دو ز صبح ازل، کنار هم زیـستـند            جـدا ز هـم تـا ابـد، نـبـوده و نـیـسـتـنـد

خـدای داند فـقـط که بـوده و کـیـسـتـنـد            که بوده و کیستند؟ چه بوده و چیـستند؟

دو ناشناس وجود دو نور غیب و شهود

به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود

علی‌ست آقای من، علی‌ست مولای من            علی‌ست دنیای من علی‌ست عقبای من

جحـیم با مهر اوست، جنت اعـلای من            اگر رَوَم در بهشت، سوای او، وای من

مُـرده بُـدم با دمـی زنـده شـدم از دمش

»میثمم» و می‌دهـم جان به ره میثـمش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عـلـی تـمـام نـمـاز، نه بـلـکه برتـر بود            نـمـاز بـی مـهـر او، گــنـاه اکـبـر بـود

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

دلخـوشم با روزهای رفـته و طوفـانی‌ام            قصـه‌هـا دارد نـگـاهِ ابـری و بـارانـی‌ام

در خودم این روزها غرقم چنان گرداب‌ها            در خودم این روزها سرگرمِ سرگردانی‌ام


من عـقـابِ تیـز چـنگـالـم مـیانِ آسـمـان            کِی توانی ای فلک با طوطیان گردانی‌ام؟!

خاکم اما اشک، من را سخت ارزش داده است            من سـفـالی قـیمـتی از دورۀ اشـکـانی‌ام

تختِ جمشیدم برای خود شکوهی داشتم            باز هـم دارم تـمـاشـا با هـمه ویـرانـی‌ام

مثلِ شیـری در قـفـس افـتاده‌ام اما هنوز            خوب از یـادم نرفـته عـادتِ سـلـطانی‌ام

ناگهان ای دشمنِ من می‌شوی با من رفیق            آن زمان که روی سنگِ قبرها می‌خوانی‌ام

مَرد می‌فهـمد؛ اگر مردانه احسـاسم کند            نقـلِ دردی کهـنه را از گـریۀ پـنهـانی‌ام

(مَرد اهلِ گریه کردن نیست) حرفی باطل است            من همانم که سرِ این حرفـتان قـربانی‌ام

روضه‌خوان از گریه‌های چاه و نخلستان بخوان            روضه‌خوان از او بخوان در لحظۀ پایانی‌ام

نیست مردی در جهان از شاهِ مردان مَردتر            خوش به حالم گر چو او در خلوتم بارانی‌ام

در میانِ زورخانه مرشد از حیدر که خواند            ناگهان دیدم که می‌چرخم! پُر از حیرانی‌ام

مولوی‌ها را بگو ای شمس مولانا یکی‌ست            دف مَزَن صوفی که من خود عارفِ رَبّانی‌ام

در طوافِ کعـبه مستِ دورِ حیدر گَشتنم            در نمازم روز و شب سرمستِ حیدرخوانی‌ام

من دلم پَر می‌کِشد گاهی به ایوانِ نجف            بیشتر آن لحـظه که در سجدۀ طولانی‌ام

بی‌عـلی حتی اگر غرقِ عبادت هَم شَوم            شک ندارم که خدا را غـرقِ نافرمانی‌ام

یاعـلـی و یاعـلـی و یـا عـلـی و یـا عـلی            ای‌که نامت خوشترین رمزِ جنونِ آنی‌ام

یاعـلی گـفـتن کجا و با عـلـی بودن کجا            کاش می‌شد که ببینم نزدِ خود می‌خوانی‌ام

جان گرفتم یا علی جان! با علی جان گُفتنم            پس به فـریادم برس در بسترِ بی‌جانی‌ام

ای پـنـاهِ من زمـانِ بـی‌پـنـاهـی‌هـای من            ای سر و سامانِ من در بی‌سر و سامانی‌ام

ای که دسـتـم را گـرفـتی بـارها آرام تـا            از درونِ چــاه بــیـنِ راه بــرگـردانـی‌ام

با بدی‌هایم قبولم کردی و نا ممکن است            این که من روزی ببینم از خودت می‌رانی‌ام

گَر ز پیشِ خود برانی چون سگ از مسجد مرا            باز می‌بیـنی که در کـویَت پیِ دربانی‌ام

شیخ و زاهد ناامیدم کرده بودند از خودم            رمـزِ ایـمـانم شـدی در اوجِ بی‌ایـمانی‌ام

اول و آخر تویی یعنی که بعد از مرگ هم            از خودِت پیشِ خودَت من عازمِ مهمانی‌ام

رفتم و پیشِ سَگِ کویَت سپردم جان و دل            یا عـلی ای بهـتـرین ذکـرِ دَمِ پـایـانـی‌ام!

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

لوح و قلم، کرسی و عرش و ذات هو را            بـاید از او جـویـا شـد، اسـرار مگـو را

در کـوچه و پس کـوچه‌هـای آسـمان‌ها            جبریل هم یک نیمه‌شب، گم کرد او را


آمد هـمـان لـحـظـه زمـین و دیـد مـولا            با نان و خرما، بین کوچه، بسته رو را

شاید که تا عـرش خدا می‌رفت جـبریل            می‌داد اگر آن شب، ادامـه جـستجـو را

نفـس پـیـمـبر که خـدا در شام مـعـراج            با صـوت او آغـاز کـرده، گـفـتـگـو را

مردی که هر کس هست جزو منکرینش            بــی‌حُـبّ او داده هـــدر آبِ وضـــو را

شد قـبـلـه‌گـاه هـر مـسـلـمان کـعـبـه اما            کـعـبه گـرفـته سوی او هر چار سو را

حـیـدر هـمـانـی کـه تـمـام چـاه‌هـا، هـم            تـر می‌کـنـند از اشـک‌های او گـلـو را

مـا و جـدایـی از عـلـی و خــانـدانـش؟            دشمن به گـورش می‌بـرد این آرزو را

: امتیاز